تاريخ : يکشنبه 20 اسفند 1396 | 12:54 | نویسنده : مجتبی



برچسب ها :

تاريخ : پنجشنبه 19 بهمن 1396 | 14:55 | نویسنده : مجتبی

مژده‌ای به:

علاقه‌مندان به تکامل فردی؛

مشتاقان کمال واقعی؛

جویندگان سعادت ابدی؛

سالکان وادی سیر و سلوک؛

تشنگان معارف ناب اسلامی؛

خستگان صحراهای حیرت؛

پیکارکنندگان با نفس امّاره؛

لطمه‌خوردگان از وساوس شیطان؛

محرومان از استاد اخلاق و عرفان؛

نرم‌افزار «رهبر معنوی»، نشر آثار تربیتی «حاج فردوسی» منتشر شد.

 

لینک دانلود از سایت:

https://goo.gl/kcyckh



برچسب ها :

تاريخ : سه شنبه 18 مهر 1396 | 18:05 | نویسنده : مجتبی

 

سلام
چند سؤالی داشتم از خدمتتان.
١. عرفان چیست؟
٢. عارف کیست؟
٣. سیر و سلوک چیست؟
۴. چرا در طول تاریخ، مراجع تقلید را عارف نمی‌نامند؟ مگر عارف غیر از کسی است که عمل به واضحات و مسلمات می‌کند؟
ممنون

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
باسمه تعالی

سلام علیکم
جواب ۱: عرفان در لغت، به معنی شناخت است و در اصطلاح، راهی برای رسیدن به روشن‌بینی باطنی است. البته محدوده‌ی عرفان، به درستی مشخص نیست و از بت‌پرستان هندی، مانند بودا، سای‌بابا، کریشنا مورتی و اوشو گرفته تا راهبان تبّت مانند لوبسانگ رامپا تا سید علی آقای قاضی و آیت الله بهجت (ره) را «عارف» می‌خوانند!
پس عرفان، بازار پرآشوبی است که هیچ چیز آن،‌ به درستی و نظام‌مند، روشن نیست. البته در تعریف ما، عارف، همان صوفی بی‌سلسله است که توضیح مفصل آن، در کتاب آشنایی با منهاج فردوسیان آمده است.
جواب ۲: همچنان که در جواب سؤال اول گذشت، چون محدوده‌ی عرفان مشخص نیست، عارف نیز تعریف مشخصی ندارد و حتی برای صوفیان بی‌صفا نیز از «عارف بالله» استفاده می‌کنند! در کرسی‌نامه‌ی برخی صوفیان دیدم که نوشته بود: «عارف بالله حضرت فلان علیشاه»! البته برخی تلاش مذبوحانه دارند که «عارف» را از «صوفی» جدا کنند؛ ولی در حقیقت، همگی، رهروان راه اباطیل خوساخته هستند و در پی رسیدن به لذت‌های باطنی ـ یا به تعبیر خودشان «بهشتِ نقد» ـ در همین دنیا می‌باشند.
جواب ۳: سیر و سلوک، به معنی طی مراحل برای رسیدن به درک‌های باطنی است. راه‌های متعددی برای رسیدن به این روشن‌بینی، اختراع و اکتشاف و عرضه شده است. از روش‌های متداول در «عرفان سرخپوستی» و «عرفان جادوی کارلوس کاستاندا» گرفته تا روش «معرفه النفس ملا قلی جولا». چیزی که در تمام این برنامه‌های سیر و سلوکی متداول، مشترک است، «اختراعی بودنِ» آن است. البته برخی طریقه‌های سیر و سلوکی، «التقاطی» است؛ یعنی مخلوطی از دین و عرفان است. مثلاً به جای مَنترها از آیات قرآن یا اذکار مأثوره استفاده می‌کنند. به بیان ساده، به جای این که مثلاً بگویند: «هومبا لومبا» تا به حالت خلسه وارد شوند، می‌گویند: «لا هو الا هو». و با این فریب، عرفان و سیر و سلوک را اسلامیزه کرده و آموزه‌های زمینی خود را آسمانی و وحیانی جلوه داده و به خورد ساده‌دلان و خامان می‌دهند.
جواب ۴: از جواب‌های بالا، تا حدودی جواب این سؤال نیز مشخص می‌شود. مرجع تقلید، کسی است که با تلاش علمی فراوان، به ملکه‌ی اجتهاد رسیده و به دلیل دارا بودن سایر امتیازات، به عنوان مرجعی برای رجوع غیرمجتهدین به نظرات فقهی‌اش قرار می‌گیرد. چنین شخصی، الزاماً اهل عمل به تمام دانسته‌های دینی‌اش نیست. یعنی مراجع تقلیدی هستند که برخی واضحات و مسلّمات دینی را با آگاهی تمام، زیر پا می‌گذارند. پس مقام بالای علمی با مقام بالای عملی، فرق می‌کند. مرجع تقلید را به مناسبت مقام علمش مرجع تقلید قرار می‌دهند نه به مناسبت مقام عملش به واضحات و مسلّمات. از سوی دیگر، اینان چون اهل اذکار و اوراد اختراعی و ریاضت‌های غیرشرعی نیستند، عارف خوانده نمی‌شوند.

موفق باشید
حاج فردوسی



برچسب ها :

تاريخ : سه شنبه 18 مهر 1396 | 18:05 | نویسنده : مجتبی

 

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام علیکم
جایگاه موارد زیر را در نظام جامع تربیتی منهاج فردوسیان بیان فرمایید.
١. حضور در عروسی‌‌هایی که در آن از موسیقی استفاده می‌شود.
جواب: ممنوع است.
٢. حضور در عروسی‌‌هایی که در آن از موسیقی استفاده می‌شود، ولی اصلاً به آن موسیقی توجه نشود.
جواب: خلاف احتیاط است.
٣. حضور در عروسی‌‌هایی که در آن از موسیقی استفاده می‌شود، ولی تأثیری بر ما نگذارد.
جواب: ممنوع است.
۴. حضور در عروسی‌‌هایی که در آن از موسیقی استفاده می‌شود، ولی صدای موسیقی به اتاق محل نشستن ما نرسد.
جواب: اشکال ندارد.
۵. حضور در عروسی‌‌هایی که از آلات موسیقی استفاده نشود، ولی از وسایلی استفاده شود، که صدای آلات موسیقی از آن پدید آید؟
جواب: ممنوع است.
۶. حضور در عروسی‌‌هایی که در مجلس زنان از موسیقی استفاده می‌شود ولی در مجلس مردان از موسیقی استفاده نشود و صدای موسیقی زنان هم به مجلس مردان نرسد و بالعکس.
جواب: برای کسی که موسیقی آن طرف را نشنود، اشکال ندارد.
٧. حضور در عروسی‌‌هایی که در مجلس زنان از موسیقی استفاده می‌شود ولی صدای موسیقی مجلس زنان به مجلس مردان برسد و بالعکس.
جواب: ممنوع است.
٨. حضور در عروسی اقوام و نزدیکان و دوستان، که از موسیقی استفاده می‌شود.
جواب: ممنوع است.
٩. عدم حضور در عروسی‌‌هایی که از موسیقی استفاده می‌شود، ولی باعث ناراحتی والدین شود.
جواب: ناراحتی والدین در این مورد، قابل اعتنا نیست هر چند اگر بتوان به نحوی از ایجاد کدورت ذهنی‌شان جلوگیری کرد، بهتر است.
١٠. عدم حضور در عروسی‌‌هایی که از موسیقی استفاده می‌شود، ولی باعث ناراحتی اقوام و نزدیکان و دوستان شود.
جواب: ناراحتی ارحام در این مورد، قابل اعتنا نیست هر چند بهتر است به نحوی از آن پیشگیری شود.
١١. حضور برای خوردن ولیمه‌ی عروسی در صورتی که آن لحظه از موسیقی استفاده نشود.
جواب: اشکال ندارد.
١٢. عدم حضور در عروسی‌‌هایی که از موسیقی استفاده می‌شود و حضور برای خوردن ولیمه‌ی عروسی در مکان‌های مقدس مثل مسجد و یا حسینیه.
جواب: حضور در مسجد و هیأت جهت صرف ولیمه، اشکال ندارد.
١٣. عدم حضور به علت اینکه احتمال دهد که استفاده از مکان‌های مقدس برای ولیمه دادن، به خاطر سوء استفاده و مشروعیت بخشیدن به عروسی‌‌هایی که از موسیقی استفاده می‌کنند باشد.
جواب: چنین احتمالی قابل اعتنا نیست. یعنی اگر موسیقی را به مسجد و هیأت نیاورند، می‌توانید از ولیمه استفاده کنید.
١۴. حضور در عروسی‌های بدون استفاده‌ی از موسیقی، در صورتی که زنان و مردان در حیاط یک منزل باشند.
جواب: با رعایت حجاب اسلامی، اشکال ندارد.
١۵. حضور در عروسی‌‌هایی که صدای کف زدن زنان به گوش برسد.
جواب: موافق احتیاط نیست.
١۶. حضور در عروسی‌‌هایی که صدای هلهله و کل کشیدن زنان به گوش برسد.
جواب: خلاف احتیاط است.
١٧. حضور در عروسی‌‌هایی که زنان بدحجاب حضور داشته باشند.
جواب: اگر امکان کنترل چشم و ذهن را ندارید، شرکت نکنید.
١٨. حضور در عروسی‌های بدون موسیقی، در صورتی که زنان آرایش کرده باشند و با مردان در حیاط یک منزل باشند.
جواب: اگر امکان کنترل چشم و ذهن را ندارید، شرکت نکنید.
١٩. کمک کردن به اقوام و نزدیکان و دوستان مثلاً در پخت و پز، یا کمک نقدی به عروس یا داماد در عروسی‌‌هایی که دارای موسیقی است.
جواب: کمک مستقیم به موسیقی، ممنوع است ولی اگر یقین ندارید که کمک شما در حرام، مانند موسیقی مصرف می‌شود، می‌توانید کمک کنید.
٢٠. حضور در عروسی‌‌هایی که مردان کف می‌زنند.
جواب: موافق احتیاط نیست.
٢١. حضور در عروسی‌‌هایی که مردان هلهله کنند و کِل بکشند.
جواب: موافق احتیاط نیست.
٢٢. تبریک گفتن به عروس یا داماد که از اقوام و نزدیکان و دوستان باشند، بعد از عدم حضور در آن عروسی، که در آن از موسیقی استفاده شده است.
جواب: تبریک گفتن، اشکال ندارد؛ بلکه اگر موجب تألیف قلوب باشد، پسندیده است.
٢٣. اگر احتمال دهد که با حاضرشدن در عروسی‌‌هایی که یکی از ممنوعات در آن وجود دارد، تأیید آن ممنوع به حساب آید.
جواب: اگر احتمال تأیید حرام، قوی باشد، مثل حضور یک روحانی برجسته همانند مرجع تقلید و امام جمعه، حضور در آن جلسه، ممنوع است. ولی اگر احتمال، ضعیف باشد، قابل اعتنا نیست.
٢۴. اگر احتمال دهد که با حاضرنشدن در عروسی‌‌هایی که یکی از ممنوعات در آن وجود دارد، رد آن به حساب آید و در دراز مدت این چنین عروسی‌‌هایی از بین برود.
جواب: حاضر نشدن یک نفر، نمی‌تواند چنین جریانی راه بیاندازد ولی اگر متدینین، همصدا شده و در عروسی‌های دارای موسیقی شرکت نکنند، حرکت مبارکی است و شاید در پاره‌ای موارد، ضروری باشد.
٢۵. اگر احتمال دهد با تبریک گفتن به عروس و داماد که از اقوام و نزدیکان و دوستان می‌باشند، در عروسی‌‌هایی که در آن از ممنوعات الهی استفاده می‌شود، آن ممنوعات و آن عروسی را تأیید کرده باشد.
جواب: احتیاط در این است که هنگام تبریک گفتن، از ممنوعاتی مانند موسیقی و شراب، انتقاد لفظی کنید تا تبریک گرفتن به مناسبت ازدواج، تأیید حرام نباشد.
باتشکر فراوان از سعه‌ی صدرتان.

موفق باشید
حاج فردوسی



برچسب ها :

تاريخ : سه شنبه 18 مهر 1396 | 18:04 | نویسنده : مجتبی

 

به نام بالاسری

سلام حاجی
ای چیزای که می‌نویسید: بداراد و کناد و از اینا، اینا ینی چی؟ یه کم زیر سیکل بگید، شاد مام حالیمون شد. با سایتتون که حال می‌کنیم به مولا.
نوکرتیم

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
باسمه تعالی

سلام علیکم
سعی من بر آسان نویسی است ولی چون بیشترِ مطالب، دارای عمق است، موهمِ سخت‌نویسی است. به عبارت ساده، چون اکثر مطالبی که در جواب‌ها نوشته می‌شود، عمیق است، هر چند تلاش می‌کنم از کلمات و عبارات ساده، روان و قابل درک عوام استفاده کنم، ولی باز هم انتقال معانی، به دشواری صورت می‌گیرد.
پس توصیه می‌شود، هر مطلب را بیش از یک بار و با آرامی و متانت، مطالعه نمایید تا به عمق مطالب رسیده و بهره‌ی کامل بردارید.
در ادبیات فارسی، مقرر است که هر گاه فعل ماضی، بخواهد تبدیل به فعل دعایی شود، قبل از حرف آخرش، الفی افزوده می‌شود. به این الف، «الف دعایی» گفته می‌شود. پس کسی که بخواهد دقیق بنویسد، باید فعل ماضی و فعل دعایی‌اش فرق داشته باشد. فعل ماضی، دلالت بر انجام شدن فعل در گذشته دارد، در حالی که فعل دعایی، دلالت بر تقاضای انجام شدن فعل در آینده می‌کند. به این مثال توجه کنید:
کسی که در اینجا درختی بکارد، از میوه‌اش استفاده کند. (اِخبار از این که هر گاه کسی، درختی در اینجا بکارد، از میوه‌اش استفاده خواهد کرد).
کسی که در اینجا درختی بکارد، از میوه‌اش استفاده کناد. (انشاء دعاست به معنی این که خدایا هر کس در اینجا درختی بکارد، چنان کن که از میوه‌اش استفاده نماید).
مثال دیگر:
هر کس به این فقیر کمک کند، خدایش در روز قیامت، هزار برابر ثواب دهد. (خبر دادن است از این که هر کس به این فقیر کمک کند، خدای تعالی در روز قیامت، به او هزار برابر ثواب خواهد داد)
هر کس به این فقیر کمک کند، خدایش در روز قیامت، هزار برابر ثواب دهاد. (دعاست، به این معنی هر کس به این فقیر کمک کند، امید است و آرزو می‌کنیم که خدای تعالی، هزار برابر در قیامت، ثوابش بدهد).

موفق باشید
حاج فردوسی



برچسب ها :

تاريخ : سه شنبه 18 مهر 1396 | 18:04 | نویسنده : مجتبی

 

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام علیکم
رساله‌ی توضیح المسائل منهاج فردوسیان که بر اساس احتیاط نگاشته شده است، بر اساس کدام یک از موارد زیر است؟
١. فتواها و احتیاط‌های فقهاء و مجتهدین زنده‌ی این زمان، که از طرف کارشناسان اجتهاد و فقه، به عنوان فقهای واجدالشرائط و مراجع تقلید و بهترین مجتهدین برای رجوع افراد، در مسائل شرعی (ناواضحات و نامسلمات) مشخص شده‌اند، در نظر گرفته می‌شود؟ (که با از دنیا رفتن هر کدام از این فقهاء و مجتهدین، نظراتشان حذف خواهد گردید و رساله به‌روز خواهد شد)
٢. فتواها واحتیاط‌های تمام فقهاء و مجتهدین در عصر غیبت استاد حاضر (ارواحنا فداه)، که به عنوان فقهای واجدالشرائط و مراجع تقلید و بهترین مجتهدین زمان خودشان برای رجوع افراد، در مسائل شرعی (ناواضحات و نامسلمات) مطرح بوده‌اند، در نظر گرفته می‌شود؟
٣. فراتر از فتواها و احتیاط‌های تمام فقهای واجدالشرائط و مراجع تقلید و بهترین مجتهدین در عصر غیبت استاد حاضر (ارواحنا فداه)، که برای رجوع افراد در مسائل شرعی (ناواضحات و نامسلمات) مطرح بوده‌اند، در نظر گرفته می‌شود؟ (منظور از فراتر، بدین گونه است که اگر تمامی فقهای واجدالشرائط و مراجع تقلید و بهترین مجتهدین در عصر غیبت استاد حاضر (ارواحنا فداه)، در مسأله‌ای، اما، اگر و شاید مطرح کنند، ما به کلی آن مسأله را ترک می‌کنیم).
اللهم اسکنا الفردوس الاعلی مع محمد و آل محمد بحق محمد و آل محمد مع اصحاب المنهاج الفردوسیین ان شاءالله الرحمان.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
باسمه تعالی

سلام علیکم
در کتاب «اصول احتیاط» که در حکم مقدمه‌ی مفصلی بر «رساله‌ی توضیح المسائل منهاج فردوسیان» است، به طور کامل به این سؤال، پاسخ داده شده است؛ اما به طور اجمالی عرض می‌کنم: مسائل رساله‌ی توضیح المسائل منهاج فردوسیان به نحوی تنظیم شده است که نظر آیات قرآن، روایات معتبر و فقه شیعی، تأمین گردد.
یعنی کسی که بر طبق فتاوای مندرج در این رساله‌ی توضیح المسائل عمل کند، به قوی‌ترین احتمال، نظر شارع مقدس را عمل کرده است. البته توجه داشته باشید که احتیاط در محذورَین ممکن نیست، لذا در چند مسأله‌ی اندک، باید تقلید کرد.
نکته‌ی ممتاز، این است که چون مبنای مسائل در این رساله، آیات و روایات و فتاوای جمهور فقهاست، با رحلت مجتهد خاص، تغییری در آن ایجاد نمی‌شود و کسی که به آن عمل می‌نماید، با مُردن فلان مرجع تقلید، نیازمند جستجوی مرجع تقلید دیگر نمی‌گردد. به عبارت دیگر، هر گاه کسی به این رساله عمل کند، به فرض غم‌انگیز، که تمام مراجع معظم تقلید، یکباره چهره در نقاب خاک بکشند، هیچ تغییری در رویه‌ی او ایجاد نمی‌شود و دچار هیچگونه سردرگمی و تحیری نمی‌گردد. برعکس مقلدین مرجع خاص که با مُردن او، به جستجوی اعلم بعدی بر می‌آیند.
این رساله‌ی توضیح المسائل، برای آزادمردانی تنظیم شده که «رکن رابع» را بر نمی‌تابند. یعنی بعد از «خدا» و «نبی» و «وصی»، سرسپرده‌ی غیرمعصوم نمی‌شوند؛ بلکه نظرات کارشناسان را می‌گیرند و به نزدیک‌ترین نظر به احتیاط، عمل می‌کنند.

موفق باشید
حاج فردوسی



برچسب ها :

تاريخ : سه شنبه 18 مهر 1396 | 18:03 | نویسنده : مجتبی

 

باسمه تعالی

آنچه در حادثه‌ی عجیب و بی‌سابقه‌‌ی امسال، برای شماری از حاجیان، در سرزمین منا و در روز عید قربان رخ داد، سکّه‌ای بود که دو روی داشت؛ «سود» و «سوگ». آنان که رفتند، «سود بزرگ» بردند و برای آنان که ماندند، «سوگ بزرگ» گذاشتند. آنان که رفتند، آمرزیده در جوار رحمت حق، آرمیدند و لبیک‌گویان، وارد صحرای محشر خواهند شد. خوشا به حالشان.
به مناسبت این حادثه، تذکر سه نکته را لازم می‌دانم:
نکته‌ی اول: باید توجه داشته باشید که «سود بزرگِ آنان که رفتند» شما را از «سوگ بزرگ آنان که ماندند» باز ندارد. بوق‌های تبلیغاتی یکسویه، خواهند کوشید تا با توجه دادن به «سودِ بزرگِ آنان که رفتند» شما را از عظمت سوگی که بر قلوب بازماندگان وارد شد، غافل سازند. همچنین اجازه ندهید برخی اظهار نظرهای یکجانبه، شما را چنان در ژرفای اندوه، غوطه‌ور سازد که از عظمت جان‌باختگان این حادثه غافل شوید. جان باختگان این حادثه، قربانیان انتخاب‌شده‌ی حق تعالی هستند. راز بزرگی در این عروج مظلومانه و قربانی شدن در سرزمین قربانی کردن وجود دارد که بر اهلش پوشیده نیست. پس باید این جریان را دو سویه بنگرید تا بتوانید معتدلانه در موردش تصمیم گرفته و اظهار نظر کنید.
نکته‌ی دوم: ثمردادنِ خون به ناحق ریخته‌ی قربانیان عید قربان، با ریشه‌کن شدن شجره‌ی آل سعود ملعون از سرزمین حجاز است. اگر ریشه‌کن شدن اسرائیل از قبله‌ی اول مسلمین، یک اهمیت داشته باشد، ریشه‌کن شدن آل سعود خبیث از قبله‌ی ابدی و سرزمین وحی، هزار اهمیت دارد.
رؤسای کشورهای اسلامی، باید برای بیرون راندن این حرامیان از حرم، متحد شده و مسلمانان جهان نیز با پشتیبانی یکپارچه‌ی خود، آنان را در رسیدن به این هدف ارزشمند، یاری رسانند.
نکته‌ی سوم: از هر گونه عمل خودسرانه که خارج از عرف بین المللی است و می‌تواند مستمسکی به دست وهابیت نابکار بدهد، بپرهیزید، ولی نفرین بر شیعیان آل ابوسفیان را فراموش نکنید. پس در تمام تصمیمات اساسی و مهم سیاسی، پیرو و مطیع رهبر معظم (حفظه الله) باشید.
در پایان، این حادثه را به مهاجران الی الله، تبریک و به بازماندگانشان، تسلیت عرض می‌نمایم.

اللهم احشرنا فی زمره من قال لا اله الا الله، محمد رسول الله، علی ولی الله
و قتلاً فی سبیلک، فوفّق لنا
حاج فردوسی
ذی‌حجه الحرام ۱۴۳۶ هجری



برچسب ها :

تاريخ : سه شنبه 18 مهر 1396 | 18:03 | نویسنده : مجتبی

 

بسمه تعالی

سلام
آیا این حدیث قدسی صحیح است که خداوند می‌فرماید: «گنج پنهانی بودم، دوست داشتم شناخته شوم، پس مردم را آفریدم برای اینکه شناخته شوم»؟
اگر این روایت صحیح است، پس چرا در کتاب قواعد نظری آمده است که سخن گفتن درباره‌ی ذات مقدس پروردگار متعال، ثمره‌ای جز زیاد شدن حیرت ندارد؟
ممنون

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
باسمه تعالی

سلام علیکم
آنچه حدیث قدسی خوانده‌اید و بسیار مشهور در نزد عرفاست، سند معتبر ندارد. قدیمی‌ترین منبعی که این جمله در آن آمده، کتاب «طبقات ‌الصوفیه» اثر خواجه عبدالله انصاری هروی (متوفای ۴۸۱ هجری قمری) است. تمام منابعی که بعد از او این سخن را نقل کرده‌اند، از او گرفته‌اند. عبدالله انصاری، معروف به «پیر هرات» از سران صوفیه است.
با این حساب، چنین تناقضی پیش نمی‌آید و همواره، تفکر در ذات حق تعالی، موجب تحیر و سرگردانی است.

موفق باشید
حاج فردوسی



برچسب ها :

  • سخیف